آویسا جونمآویسا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

آویسا دختر ناز مامان

دندونی

دختر گلم  همونطور که بهت قول داده بودم بعد خوب شدنت واست دندونی درست کنم الوعده وفا. اول قرار بود روز شنبه 7  تیر دقیقاً یه روز قبل از ماه مبارک رمضان واست جشن بگیریم و همه رو دعوت کنیم ولی طبق معمول باباجون برنامه ریزیهامون رو به هم ریخت و گفت میره سردشت واسه همین هم تصمیم گرفتیم روز سه شنبه 10 تیر ( سوم ماه رمضان) واست دندونی درست کنیم و واسه افطار پخش کنیم. چون به من از شرکت مرخصی ندادن کل زحمت دندونی افتاد گردن مامان جون و چون باباجون هم سردشت بود خریدارو هم بابا جواد انجام داد.دستشون درد نکنه. بعد از اینکه باباجون زحمت پخش آشها رو کشید همگی رفتیم خونه ما و بعد افطار یه جشن کوچیک واست گرفتیم     ...
10 تير 1393

هفتمین ماهگرد تولد مهربون مامان

                پرنسس کوچولوی مامان ماهه شد. دختر گلم دوست داشتم بازم تو نمودار قد و وزنت مثل ماههای قبل افزایش رو ببینم اما این دفعه چون دندون در آوردی و یه خورده مریض بودی وزنت کمتر شدو شدی 8 کیلو ولی خداروشکر همه چی خیم به خیر شد. گل می دم کمکت کنم این کاهش وزنو سریع جبران کنی دخترم شما تو هفت ماهگی صاحب دو تا دندون شدی وقتی کمکت میکنم می تونی واسه چند دقیقه ب شینی و می تونی واسه نیم ساعت یک ریز سرو صدا کنی این عکس رو دقیقاً تو هفتمین ماهگرد تولدت باباجون ازت گرفته   اینارم قبلش دایی جون وقتی من سر کار بودم ازت گرفته ...
5 تير 1393

اولين دندون آويسا

    انار دونه دونه             بچه ای دارم دردونه قشنگ و مهربونه             انار دونه دونه             سه چهار روزه که بچم  گرفتار دندونه             انار دونه دونه             توی دهان بچم یه گل زده جوونه             گل نگو مرواریده مثه طلای سفیده   دختر گلم الان يه هفته ...
2 تير 1393
1